جدول جو
جدول جو

معنی پشت بزوئن - جستجوی لغت در جدول جو

پشت بزوئن
تکان دادن تن و بدن از سوی جانور یا انسان برای زدودن آب یا
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

صدای پاشیده شدن چیزهای آبکی به اطراف، ترشح کردن مایعات
فرهنگ گویش مازندرانی
هموار کردن زمین شالی زار به آب بسته شده، توسط گاو یا اسبی
فرهنگ گویش مازندرانی
چوب را از درازا به گونه ی ورقه ای بریدن، قطع کردن شاخه با
فرهنگ گویش مازندرانی
مسطح کردن کشتزار برنج، هم زدن برخی مواد غذایی
فرهنگ گویش مازندرانی
عصاره گیری به وسیله برش پوست گیاه و با کمک کارد یا هر چیز
فرهنگ گویش مازندرانی
منتظر ماندن، چشمک زدن، اشاره با چشم، حساب بردن، تحریک
فرهنگ گویش مازندرانی
آتش زدن، آتش انداختن در چیزی
فرهنگ گویش مازندرانی
فوت زدن، فوت کردن، دمیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
گوسفندان را در محوطه ای محصو گرد آوردن
فرهنگ گویش مازندرانی
توده کردن، روی هم ریختن، انباشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
رشد کردن درخت، جهیدن و پریدن
فرهنگ گویش مازندرانی
کک و مک در چهره پدید آمدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پناه گرفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
پرتک بزئن
فرهنگ گویش مازندرانی
پرچین ساختن، شاخ و بال زدن، همواره و صاف کردن زمین شالی
فرهنگ گویش مازندرانی
پرش و جهش ماهی و غیره
فرهنگ گویش مازندرانی
پاشیده شدن، متلاشی
فرهنگ گویش مازندرانی
گشاد گشاد راه رفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
لزراندن و تکاندن ناگهانی تن، از سوی حیوانات هنگامی که بخواهند
فرهنگ گویش مازندرانی
حرکت کردن، تکان خوردن
فرهنگ گویش مازندرانی
نیش زدن
فرهنگ گویش مازندرانی